مهدی بیا که عید اعظم پیمبر است / این بعثت محمد و تبریک حیدر است
در اهتزار پرچم قرآن هل اتی / تا موسم ظهور بدستان رهبر است . . .
عید مبعث مبارک
♦♦♦♦♦♦♦♦اس ام اس های بعثت پیامبر♦♦♦♦♦♦♦♦
ای سینه ی مجروح ما مجروح طول غیبتت / در بعثت جدت همه چشم انتظار بعثتت
خورشید مکه کی رسد صبح طلوع نهضتت / بت های عالم بشکند با دست عزم و همتت
سرآغاز تاریخ اسلام از روزى شروع مىشود که پیامبراسلام صلى الله علیه و آله در خلوت محبوب، در دل غارى که در دامن کوهى در شمال مکه بود، صدایى شنید:
«یا محمد اقرا» ; اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد!
«اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.» (علق/آیات5-1)
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید. همان که انسان را از خون بستهاى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد. (1)
جبرئیل به حضرت محمد(ص) فرمود:
«ارسلنى الله الیک لیتخذک رسولا» (2)
خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پیامبر این امت قرار دهم.
زینب(س) بانویی که نه تنها در زنان، بلکه در مردان عالم، کمتر نظیرش را میتوان دید. توانا بانویی که عالیترین نمونهای از شهامت و دلیری، دانش و بینش، کفایت و خردمندی، قدرت روحی و تشخیص موقعیت بوده وهر وظیفهای از وظایف گوناگون اجتماعی را که به عهده گرفت، به خوبی انجام داد.
به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) در تاریخ وفات حضرت زینب کبری(س) سومین فرزند امیرمومنان حضرت علی(ع) اختلاف نظر وجود دارد، اما مشهور این است که آن حضرت در 15 رجب سال 62 هجری روز یکشنبه وفات کرده است.
یکی از سوالاتی که در ارتباط با آن بانوی بزرگوار و بی مثال مطرح میشود که البته محققان و پژوهشگران تاریخی به آن پاسخ دادهاند درباره چگونگی وفات ایشان است.
باید گفت: براساس برخی از نوشتهها آن حضرت مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد1" و این احتمال طبیعیتر به نظر میرسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آنها بیمار شد.
براساس برخی از احتمالات حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید که این احتمال هم دور نیست چون حضرت زینب همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است و یزید نمیتواند او را تحمل کند. البته دشمن در انجام این کارها سند به دست کسی نمیدهد و در خفا و پنهانی دست به این اعمال میزنند2".
در تاریخ و روز وفات آن حضرت هم اختلاف هست. مشهور این است که آن حضرت در 15 رجب سال 62 هجری روز یکشنبه وفات کرده است.
در ادامه گوشههایی از تاریخ پر فراز و نشیب زندگانی آن حضرت از بدو ولادت تا وفات را به این بهانه مرور میکنیم:
من غلامی ز غلامان توام یا زهرا
مستمندی به سر خان توام یا زهرا
*******
از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم
خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا
*******
من دعا بودم ز روز ازل برلب تو
ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا
*******
متولد شده عشق توام بی بی جان
آه پرورده دامان توام یا زهرا
*******
بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت
اشک آن دیده گریان توام یازهرا
*******
از ازل لطف تو شد شام حالم آری
تا ابد در خور احسان توام یا زهرا
*******
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا
*******
ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر
طالب لقمه ای از نان توام یازهرا
پیغمبر (ص) همواره شدت علاقه و دوستى خویش را نسبت به فاطمه بین مسلمانان ظاهر مىکرد روزى عایشه از آن حضرت پرسید: چه کسى را بیش از همه دوست دارى؟
فرمود: از زنان، فاطمه و از مردان على را.
و نیز در عظمت مقام فاطمه علیهاالسلام همین بس که چون فاطمه (س) بر پیامبر (ص) وارد مىشد آن حضرت به احترامش برمىخاست و رویش را مىبوسید و به او خوشآمد مىگفت و سپس دستش را مىگرفت و بر جاى خودش مىنشاند.
و همواره عادت آن حضرت بر این بود که به هنگام سفر با آخرین نفرى که خداحافظى مىکرد. فاطمه بود و به وقت بازگشت پیش از همه به دیدار او مىشتافت.
برخورد فاطمه (س) با پدر برخوردى مؤدبانه و بسیار متواضعانه بود بگونهاى که فاطمه بیش از همه در تکریم و تعظیم مقام رسالت سعى نموده و پیشه کمال ادب و وقار در رفتار او مشهود بود. گرچه رابطه این دختر و پدر بسیار عاطفى و سراسر محبت و صمیمیت بود، اما این مانع احترام نسبت به پیامبر (ص) نمىشد. فاطمه (س) فرمود:
وقتى آیهى 63 سورهى نور نازل شد
دیگر شرم کردم به پیامبر بابا بگویم و او را پیامبر خدا صدا کردم. حضرت از من روى برگرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم. و او جواب نداد. سپس فرمود: فاطمه جان این آیه دربارهى تو و خاندانت نازل نشده است. در رابطه با جفاکاران خودخواه فرود آمده است. «أنت منّى و انا منک. قولى یا ابه، فانّها أحیى للقلب و أرضى للرّب» «تو از منى و من از تو هستم. تو بگو بابا زیرا این سخن، دل را زنده و خدا را خشنود مىسازد»
در اکرام نسبت به پیامبر (ص) همین بس که او مشغول نماز (مستحبى) بود، چون صداى پیامبر (ص) را شنید نماز را رها کرد و بسوى آن حضرت آمد و به او سلام کرد. پیامبر (ص) پس از جواب دست بر سر او کشید و فرمود: دخترم حالت چطور است؟ خدا تو را مورد رحمت و غفران قرار دهد.